آنچه در ادامه خواهید خواند:

هنر و اقتصاد

اقتصاد جهاني هنر

هنر وجهانی‌شدن

ساز و کار اقتصاد جهانی هنر

مقاله پژوهشی

پرداخت به مقوله اقتصاد هنر بیشتر مورد علاقه جامعه‌شناسان و انسان‌شناسان بوده است تا منتقدان هنري. انسان‌شناسیِ اقتصاد هنر به مجموعه روابطی می‌پردازد که تولید و مصرف کالای هنری را در سطح اجتماعی بررسی می‌کند. آفرینش هنری جدا از مقوله‌های فردی چون خلاقیت، توانمندی هنرمند، در فرآیندي اجتماعی از عواملي خارج از مقوله هنر تأثیر می‌پذیرد. شرایط اجتماعی جامعه و وضعیت اقتصادی هر شاخه خاص هنر، همه در سرنوشت تولیدات و مصارف فرهنگی و هنری آن مؤثراند. گاه شرایط اجتماعی باعث رونق و پیشرفت هنري خاص، در یک جامعه و در مقطع زمانی خاص می‌شود و گاه چرخ حرکت آن را متوقف می‌سازد.

بر اساس تعاریف جامعه شناسی؛ هنر و هر آنچه محصول آن باشد (چه هنر والا و متعلق به موزه و گالری و چه هنرهای تزئینی) در زیر شاخه “‌فرهنگ” قرار دارد. به جز بحث‌های قدیمی‌در باب “زیربنا” یا “روبنا بودن فرهنگ” در جامعه انسانی؛ فرهنگ به صورتی نظام‌مند، تمامی‌الگوها و كنش‌های فردی، اجتماعی، هویتي، ارزشي، اخلاقي و روابط انسانی را تعریف می‌کند. کوتاه کلام اینکه هنر محصولی مهم است که از “قالب دو وجهی فرهنگ = ایدئولوژی” باز تولید می‌شود. در شرایط مدرنیته، پسامدرنیته و جهانی‌شدن؛ اقتصاد، جایگاهی تعیین کننده در عرصه فرهنگ دارد زیرا «فرهنگ‌ها با عرضه مدل‌های واقع‌گرایانه یا آرمان‌گرایانه به سرمایه‌داری جهانی امکان می‌دهند تا از تنوع اشکال فرهنگی به مثابه کالا بهره‌برداری کند.»‌ (گل محمدی، 1381‌: ص107)

سیاست‌های فرهنگی بخشی از سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی هستند، که با توجه به ابعاد كاربردي ارزش‌های فرهنگ و هنر ملی/ محلی آنان را در مديریت اقتصاد به حساب می‌آوردند. سیاست‌های فرهنگی كاملاً نظام‌های واسطه‌گری را تحت ملاحظه داشته و همچنين به تولیدات هنری و فرهنگی كه همیشه وابسته به واسطه‌ها و حامیاني برای تولید شدن و دسترس عموم قرار گرفتن هستند، کمک‌مي‌کنند. در نتيجه «وجود كنش فشرده متقابل بین هنر، همين‌طور رسانه‌ها و چرخش فراملی فرهنگ، بین هنرمندان و مصرف‌کنندگان نهایی آثار؛ شبکه پیچیده‌اي از نهادها (گالری‌ها، موزه‌ها، ناشران)، حمایت مالی (بانک‌ها، بنیادها، حامیان دولتی و خصوصی) ایجاد می‌کند که همه آنها بر معنای آتی اجتماعی کالاهای فرهنگی تأثیر می‌گذارند.» (کانکلینی، 1379: ص275)

در بررسي عوامل مهم در سيستم‌هاي جوامع تکامل‌یافته، نظام‌هاي عرضه و فروش اهميتي غايي داشته و قشر هنرمندان نيز به عنوان صنفی از اصناف اقتصادی سازوکارهای ویژه خود را دارند. جامعه هنرمندان می‌تواند نظام‌های عرضه و فروشی را ایجاد کند، که سامان بخش کار هنرمندان و اقتصادشان به عنوان بخشی از اقتصاد ملی/ جهانی باشد و محصول هنرمندان را در دسترس مخاطبان علاقه‌مند قرار داده در عین حال نيز زمینه لازم را برای ادامه کار فراهم آورد. محصول هنرمندان به دلیل شرایط خاص‌شان شدیداً وابسته به فعالیت منتقدان، واسطه‌ها، دلال‌ها، حمایت‌های دولتی و غير دولتي و سوبسیدهای فرهنگی است. به طوری که بی‌اعتنایی به بازار دولتی یا غیر دولتی و دور ماندن از حمایت‌ها، موجب ورشکستگی و مهجوریت حتمی فعالان هنر خواهد بود. «نظام عرضه و فروش بر شهرت و اعتبار هنرمندان تأثیری سرنوشت ساز دارد. هر آنچه عرضه نگردد، ناشناخته می‌ماند و بنابراین نظرها را به خود جلب نمی‌کند و اهمیت نمی‌یابد… بنابراین هنگامی‌که عوامل تشکیل‌دهنده هنر والا یا مهم را بررسی کنیم، نباید از تأثیرات نظام‌های عرضه و فروش غافل گردیم.» (رامین، 1389: ص414) پس بر اساس اين تئوري‌ها، تولیدکننده‏‏ی حرفه‌اي هنر نيز، به آفرینش آثار و محصولاتی علاقه‌مند است، که نظام مخاطبان و عرضه و فروش از عهده بازاریابی‌شان برآید؛ در غیر این صورت آثاری که تقاضای لازم برایشان وجود ندارد، عرضه نمی‌شوند.