بررسي هنر نقاشي در سلسله تانگ

 آنچه در ادامه خواهید خواند:

وضعیت کلی سلسله تانگ (618- 907 میلادی)

هنر تانگ

نقاشي مذهبي

نقاشی آزاد

نقاشی مقابر

نقاشي درباري

منظره­سازی تک رنگ شاعرانه (كوهستان و آب)

تداوم و بالندگي نقاشي تانگ در سبك سلسله سونگ

نتيجه گيري

فهرست منابع متن

فهرست منابع تصویر

بررسي هنر نقاشي در سلسله تانگ

مقاله پژوهشی

spacer

مقدمه

هنر چین دارای خاصه­ای مخصوص به خود است که روح اين آثار را از هنر تمدن­های دیگر متمایز می­سازد؛ خاصه­ای پیوسته که در تمام ادوار هنری تاریخ چین شکوفاتر می­شود. در طول تاريخ، چینی­ها تحت تاثیر بیگانگان و مهاجمان قرار گرفته­ اند ولی هرگز خصلت ویژه فرهنگ و هنر خود را از دست نداده و از تحول باز نماندند. از این رو آنها نه فقط کهن­ترین فرهنگ خاور دور بلکه همواره پیشرفته­ترین و تاثير گذارترين فرهنگ را داشتند. هنر آنان نه تنها بر هنر و فرهنگ تمامی ملل همسایه، حتی بر هنر کشورهای اسلامی نظیر ایران و هنر اروپایی در سده­های متاخرتر نیز تاثیر فراوان گذاشته است.

سلسله تانگ نقطه عطفی در تاریخ، فرهنگ و هنر چین به شمار می آید. زیرا صلح دراز مدت در اين حكومت متمرکز و هنردوست؛ موجب شكوفايي شاخه­های اصلی هنر و ادبیات چين گشت و براي این سلسله شهرت اساسي كسب كرد. كشف فن چاپ و ساخت باروت از جمله چهار اختراع بزرگ چین در این دوران رخ داد. آزادی مذهبی بی­سابقه­ای در سلسله تانگ مستولی بود، امپراطور تای دِسونگ مسیحیان را احترام می گذاشت، به پیروان کنفوسیوس ابراز لطف می­کرد و رواج آیین زرتشتی و مانوی را مجاز دانست. سیاست خارجی این سلسله نسبتا باز و تبادلات اقتصادی و فرهنگی با کشورهای دیگر زیاد بود. آنچنان که ارتباط با کشورها و فرهنگ­های خارجی این دوران در کل تاریخ چین قدیم بی­سابقه بوده است.

در طی قرون 7 و 8 آنچنان آرامش و صلحی برقرار بود که موجب ظهور آثار هنری متمایز از همه اعصار و مشهورترین شاعران چین گرديد. غناي هنر مذهبي بودايي، ابداع سبك منظره­سازي شاعرانه و سبك­هاي شمالي و جنوبي توسط لی سو شون و وانگ وی نقطة عطفي در افتخارات اين دوران طلايي است. در این عهد هنر، بیانی دنیوی به خود گرفت (به خصوص بیاني شدیدا رئالیستی در مجسمه­های سفالی مخصوص تدفین در مقابر). ورود آیین بودا به چین كه با خود نفوذ خصلت­های جسمانی و واقع­گرایانه هندی (گوپتا) را به همراه داشت، از اين عهد خصلت چيني خود را يافت، به نوعي كه در سلسله­هاي بعدي سبك توصيف بودي ساتواها و آلوكيتشواراي چين به نقطه­اي بي نظير رسيد.

spacer

شرايط سياسي تانگ اين سلسله را به دو بخش كلي دوران عظمت و دوران زوال تقسيم مي­كند. در دوره عظمت، جهان بيني چيني با چرخشي اومانيستي به بازيگري و جهان نگري روي مي آورد. آثار هنر مذهبيِ مهايانه؛ واقع گرا، بدون ابهام و توام با وعده هاي بهشتي از لذايذ مادي است. نقاشي آزاد با رئاليسمي توصيفگر، به توصيف زندگي و علايق مادي زنان و مردان كاخ نشين و اشراف مي پردازد. اما در دوران افول و زوال با ضعف آيين هاي مهايانه و قدرت گيري دستگاه فلسفي كنفوسيوسي و تائوئيستي، مقارن با درگيري هاي سياسي و ضعف حكومت؛ هنرمند و اثرش خود را از جهان آلوده انساني جدا مي كنند. بدين سان در منظره­سازی تک رنگ شاعرانه (كوهستان و آب) با پناه بردن به آغوش مادر طبيعت، بشر و حضور او در جهان بي اهميت مي شود.

در هر صورت، آثار به جا مانده از تانگ به­ روشني نمايانگر عظمت، كمال و نشاط دوران مزبور است. «به طور كلي وفاداري به طبيعت و كاربست شورمندانه خط و رنگ از عمده­ترين ويژگي­هاي اين نقاشي به شمار مي­آيد.» (پاكباز.روئين(1383)؛ص810) از حيث ابداعات و موضوعات، نقاشي تانگ را مي­توان به دو گروهِ نقاشي مذهبي و نقاشي آزاد تقسيم نمود، كه به تفصيل در اين مقاله به آن پرداخته خواهد شد.